سفرنامه 1: بازم مشهد!

ساخت وبلاگ
قبل از هرچیز باید بگم دلیل اینکه یه مدتی هس وبلاگ بروز نمیشه تقصیر خانم بنده هست! چراشو هم نپرسید که نمیدونم! دیییییییی D:
بگذریم...
هفته قبل خدا قسمت کرد [ و خدا قسمتتون کنه] با خانواده همسر عازم مشهد شدیم؛ این سری برخلاف دفعات قبل، پیامکِ "نایب الزیاره ایم" رو به رفیقام ندادم؛ چون هفته قبلش هم مشهد بودم و اینکارو کرده بودم! و توی عید هم بازم اومده بودم و اینکارو کرده بودم! و توی بهمن هم اومده بودم و اینکارو کرده بودم! و توی....
مشهد
با خودم گفتم اگه این سری بازم پیامک بزنم دیگه ملت بهم میگن طرف شورشو درآورده! اما خب بازم ناخواسته تعدادیشون فهمیدن و اینجوری متلک بارونم کردن:
- نکنه اونجا زن داری؟
- شنیده بودم که اگه ولت کنن می دویی میری مشهد!
- تو هر موقع مشهد نبودی به ما پیام بده که مشهد نیسی!
- امین توی دانشگاه کلا 10 واحد کامپیوتر پاس کرد و 100 واحد «حرم شناسی»!

و ...
راستش این سری خیلی ترسیدم! ترس از اینکه بعضیا بگن خدایا چرا فلانی رو انقد به مشهد میفرستی! یا یه نفر چشم بزنه! یا... خلاصه جوری بشه که دیگه نتونم مثه قبل برم مشهد...
اما خداییش هرموقع میرم اولین دعام اینه که خدایا منو که آوردی اینجا؛ بقیه رفقایی که دوست دارن بیان هم بیار!
ولی خب این چند ساله لطفی هس که از طرف امام رضا و خدا نصیبم شده و ان شاالله خدا قسمت همتون بکنه.
 و اینم بگم که من تا 18 سالگی فقط 2 بار رفته بودم مشهد؛ اما از وقتی پام به دانشگاه باز شد افتادم رو غلتک...
چقد من من کردم!
فعلا سرتون رو درنیارم؛ ولی اینو بگم که این سفر مشهد ادامه داشت و کلی خاطرات خوب بدنبال داشت که ایشالا بزودی بقیه شو تعریف میکنیم...

#الحمدلله
#ماشاالله و ماشاالناس


غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : سفرنامه,بازم,مشهد, نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 80 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 5:24