همسر و برکت

ساخت وبلاگ

اولین روزهای نامزدی من مصادف شده بود با یکی از سنگین‌ترین پروژه هایی که تا به اون‌روز متقبل شده بودم و بجای مأنوس شدن با همسر، با کدهای .Net وَر میرفتم!

ازونجایی که من و خانومم از هم دور بودیم و دانشجو؛ تقریبا ماهانه یا دوماهانه همدیگه رو می‌دیدیم. و نکته جالب ماجرا این بود که هر موقع همسرِ گرامِ ما نیت می‌کرد که بیاد یه مدتی مهمون ما باشه، یه پروژه ای سروکله‌ش پیدا میشه و از قضا، مشتری هم بسیار عجله داره!

و آخرین موردش هم همین الان هس که بعد از مدتها، خانوم اومده پیش ما و همین حالاتر، دو پروژه فوری‌فوتی به من خورده!

وقتی این دو-سه سال رو مرور میکنم، می‌بینم هرموقع که خانومم به طرفِ من اومده، با خودش پروژه یا بعبارتِ بهتری «برکت» هم آورده.

و وقتی ایشون نیست، خشکسالی هست و بیکاری و pes !!!

ادامه مطلب
غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:15